در به دران - دربدران
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   RSS  Atom  خانه |   شناسنامه |   پست الکترونیک |  پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

دربدران

سوار غایب (یکشنبه 85/6/19 ساعت 3:52 عصر)

بی اختیار سوار ماشین شدم نمی دونستم کجا می رم اما.........

اما انگاریه کسی صدام می کرد، صدایی که خیلی برام آشنا بود ولی هر چی فکر کردم نشناختمش

نمی دونم چرا ولی به صداش اعتماد کردم و رفتم دنبالش.

حال و هوای خاصی داشتم که یه دفعه به خودم اومدم و دیدم که جلوی مسجد جمکرانم.

از ماشین پیاده شدم و رفتم سمت درب ورودی اما جلوی در پاهام سست شد و نشستم

خودم می دونستم که لیاقت ورود ندارم اما توی همین افکار بودم که ..........

قوتی به زانوهام اومد انگار یکی از پشت سر کمکم می کرد از جام بلندشم

 سلام دادم و وارد شدم .

خیلی شلوغ بود مردم از همه جای ایران اومده بودن هر کسی توی حال خودش بود دنبال حاجت خودش و اونایی که التماس دعا داشتند بود واصلا به دیگران توجه نمی کرد.

 توی همین افکار بودم که خودم رو داخل مسجد پیدا کردم

هنوزم سر در گم بودم با همون سر در گمی دو رکعت نماز امام زمان (عج) خوندم و کمی آروم شدم

کم کم داشتم خودم رو پیدا می کردم

همون جا بود که امیدوار شدم که هر چند گنهکار ولی اگه کوچکترین اعتقادی ته ته قلبت باشه همیشه یکی هست که تو رو از یادش نبره

این اولین تجربم بود و هیچ وقت یادم نمیره برای همینم صبحا که از خواب بیدار میشم ناخداگاه میگم:

 

 

        السلام علیک یا ابا صالح المهدی(عج)

 

 

اونوقته که احساس می کنم ..............

به یاد یکی از رفقام که دیگه پیشم نیست و همیشه منتظره یه دعای خیره

التماس دعا



  • کلمات کلیدی : در به دران
  • نویسنده: دربه در

  • نظرات دیگران ( )

  • مرگ و زندگی (شنبه 85/6/11 ساعت 12:10 عصر)

    چقدر سخته، بازی با کلمات و پیدا کردن کلمات مناسب در مورد یه صحبت یا یه موضوع

    چند روز پیش با یکی از بروبچ وبلاگی کمی بحث می کردم سر یه موضوع ساده بهش گفتم برای کی

    می نویسی یا بهتر بگم برای کی می نویسی

    گفت برای دلم،حرفه دلم رو از طریق این وب می گم

    ولی مثل اینکه کمی مشکل داره توی این افکار بودم که چه طور می تونم کمکش کنم تا اینکه چند شب پیش توی همین اعیاد بود که با دو تا از رفقا رفتیم هیئت

    سخنان هیئت خیلی آدم باحالی بود حرفایی زد که کمتر جایی شنیده میشه

    حاجی می گفت آدما همیشه مشکل دارن و صبح که از خواب بیدار میشن همش به یاد مشکلات و بدهیاشونن

    امام زین العابدین(ع) فرمودند:

     من روزم را شروع می کنم در حالی که 8 بدهکار دارم

    یکی از اون بدهکاران عزراییل نام داره

    روزی دو سه بار سر می زنه ببینه کی نوبت ماست

    توی این دو سه روزه خیلی به این جمله فکر کردم، اما کمتر درکش کردم، امروز سر سفره ناهار نشسته بودم که تلفن زنگ زد

    حاج محمد بود، گفت می خوایم بریم بهشت زهرا، اگه میای تا 15دقیقه دیگه در خونه ما

    حاضر شدم و رفتم با همون رفیقم رفتیم گفت یکی از رفقاش شب قبل سر نماز سکته می کنه

    مردم فکر می کنن خوابش برده بعد نماز هر چی صداش می کنن بلند نمیشه

    اورژانس خبر می کنن و میبینن در اثر سکته فوت کرده

    همه اینا رو گفتم تا به اینجا برسم:

    سر خاک تا اوردنش همه دور و ورش بودن براش گریه می کردن توی سر و صورتشون می زدن ولی وقتی که دفنش کردن همه چیز تموم شد دیگه سر و صداها خوابید انگار نه انگار که خبری بوده

    با محمد صحبت می کردم، بحثمون سر مرگ و زندگی بود.

    چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    یه شعر همیشه توی فکرمه که میگه: وقتی کودکی به دنیا میاد همه خندانند و کودک گریان

    پس کاری کنیم که موقع مرگ همه گریان و ما خندان باشیم

    ولی متاسفانه هیچ وقت این طور نیست خودم رو میگم وقتی اون بنده خدا رو دفن کردنن وقتی از چهار چوب قطعه بهشت زهرا بیرون میام یادم میره،یادم میره که منم یه روزی باید اینجا بخوابم

    بی برو برگرد  نوبت من هم همین روزاست

    بالاخره کاسه عمر منم یه روزی پر میشه و عزراییل در خونه من رو هم میزنه اما اون موقع دیگه فرستی نیست که من توشم رو جمع کنم هر چی دارم بر میداره و باخودش می برتم

    چرا اونقدر غرق پول و مقام و مال ثروت و زندگی شدیم که خودمون رو از یاد می بریم، چه برسه به خدا

    مگه از این زندگی چی می خوایم، به کجا می خواهیم برسیم

    چرا فراموش می کنیم که بالاخره ما هم رفتنی هستیم

    چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    چرا؟؟؟؟؟؟؟                                                     

    چرا؟؟؟؟؟؟

    چرا؟؟؟؟؟

    چرا؟؟؟؟

    چرا؟؟؟

    چرا؟؟

    چرا؟

     



  • کلمات کلیدی : در به دران
  • نویسنده: دربه در

  • نظرات دیگران ( )

  • آمار وبلاگ (چهارشنبه 85/6/8 ساعت 1:54 عصر)

    سلام

    سلامی گرم و صمیمی

    اول از همه باید بگم که من در به در از ابتدای شروع کارم در وبلاگ با هیچ کس دشمن نبودم و همه رو مثل خواهر و برادر خودم میدونستم

    گفتن این نکته خیلی ضروری بود

    راستی اعیاد شعبانیه بر تمامی شما دوستان و رفقای در به در و خانواده محترمتان مبارک باشه

    یه مطلبی رو لازم می دونم که بگم: آخه مگه ما چمونه که وقتی یه مطلب طنز میزاریم همه با تعجب نگاهمون می کنن و بهمون تیکه میندازن

    آقا مگه مای در به در دل و جنبه طنز نداریم حتما باید ..... بنویسیم

    راستی همین جا از نگین خانم (زندگی همون یه باره) عذر می خوام و یه بار دیگه هم می گم که ما هیچی توی دلمون نیست فقط چون مثل بروبچ داش مشتی تهرون بودی و باجنبه بیشتر از بقیه با شما شوخی کردیم من رو حلال کنید

    در هر ثانیه یک وبلاگ در جهان متولد می‌شود

    آخرین مطالعات مرکز رایانه‌ای ‪  DAVE SIFRYنشان می‌دهد در حال حاضر در هر ثانیه یک وبلاگ ساخته می‌شود که این رقم نسبت به سه سال گذشته ‪ ۶۰درصد افزایش پیدا کرده است.
    به نوشته سایت ایتالیایی ‪ ،
    KATAWEBدر حال حاضر بیش از ‪ ۲۷/۲میلیون وبلاگ فعال وجود دارد و روزانه بیش از ‪ ۷۵هزار وبلاگ به آنها اضافه می‌شود.

    گفته می‌شود هر ‪ ۵ماه و نیم تعداد کل وبلاگ‌های ساخته شده دو برابر افزایش پیدا می‌کند.

    در حال حاضر وبلاگ‌ها تمام موضوعات مختلف را پوشش می‌دهند و به علت اینکه کاربران برای انتشار آنها هیچ محدودیتی ندارند این نوشته ها می تواند در موارد فراوانی مورد استفاده قرار گیرد.

    مهم‌ترین مواردی که در وبلاگ‌های نوشته می‌شود شامل انتشار اخبار، مسایل سیاسی، نقطه نظرات جوانان و مشکلات جامعه می‌باشد.

    کارشناسان مرکز ‪  DAVE SIFRYاعلام کردند: روزانه بیش از ‪ ۱/۲میلیون مطلب جدید در وبلاگ‌ها وارد می‌شود به عبارت دیگر در هر ساعت کاربران بیش از ‪۵۰ هزار مطلب جدید برای وبلاگ‌های خود ارسال می‌کنند.

    جف هس یکی از بزرگ‌ترین کارشناسان رایانه‌ای در دنیا در وبلاگ شخصی خود نوشت: در طول تاریخ زندگی بشر هرگز روند ارتباطات بین مردم با این سرعت افزایش پیدا نکرده بود و این می‌تواند به عنوان یک موفقیت بزرگ محسوب شود.

    اینم برای اونایی  که ذوق هنری من رو کور کردن

    التماس دعا از تمامی دوستان

     



  • کلمات کلیدی : در به دران
  • نویسنده: دربه در

  • نظرات دیگران ( )

  • طنز (یکشنبه 85/6/5 ساعت 10:42 صبح)

    مثل همیشه اول سلام و عرض ادب و تشکر از تمام دوستان و دشمنان و رفقاء

    چند روز پیش داشتم یکی از این مسابقات در پیت تلویزیونی رو نگاه می کردم که یهو مطلب زیر به ذهنم رسید

    امیدوارم ازش خوشدون بیاد:

    توجه: مطلب زیر مخصوص ایرانی های مقیم داخل کشور میباشد(یکی از مسابقات تلویزیونی-تلفنی میباشد). از همه ایرانی های مقیم داخل و خارج از کشور،مخ های فراری،مهاجران غیر قانونی و ... به دلیل نامأنوس بودن مطالب زیرعذر می خواهیم!

    ضمناً به تمام کسانی که نام مجری این مسابقه را اعلام کنند یک عدد ساک در به دری مدرن جایزه میدهیم!!!

     

     

    * الو؟

    @الو، سلام، خواهش میکنم خودتونو معرفی کنید

    * سونیتا ساندیس نژاد هستم،28 ساله و دکترای فیزیک اتمی گرایش اسب دوانی دارم!کارشناس مسائل خاور میانه هم هستم!از روستای قمر آباد بالا.

    [بعد از کلی چاق سلامتی و صحبت های اضافه آقایِ مجری در مورد اینکه هوای روستاتون چطوره و اوقات فراغت خودتون رو چطوری میگذرونید و اینا بالا خره توی گوشی به آقای مجری میگن........ (فحش ناجور) مسابقه رو شروع کن و....]

    @خب ،اگه موافقید مسابقه رو شروع کنیم.چه شماره ای رو انتخاب میکنید؟

    * به نیت 14 معصوم شماره 22 رو انتخاب میکنم!

    @شماره  22 باز میشه و بله خانه بازیها.کدوم بازی رو انتخاب میکنید؟

    * تصویر شناسی.

    @خب خانم ساندیس نژاد تصویری که میبینید مربوط به کدام گزینه هست؟

    الف-پرتره ای از عیسی ترائوره

    ب-دندان های کرسی کروکدیل

    ج-کودکی آنجلینا جولی

    د-تصویری از شیخ پشم الدین آقایی نیکبخت زاده!

     

    ...سکوت...

     

    و باز هم سکوت

     

    @عجله کنید وقتتون داره تموم میشه

    * میشه راهنمایی کنید؟

    @تصویر یه حیوونه!تو کدوم گزینه یه حیوون هست؟

    * فکر کنم گزینه چهارم درسته!!!

    @اشتباه بود.جواب گزینه 2 بود.15 ثانیه از زمان شما کسر شد!

    خب حالا چه شماره ای رو انتخاب میکنید؟

    * شماره 17

    @بله خانه شماره 17 مربوط به معارف اسلامیه.و اما سئوال:13 رجب چه روزی است؟

    الف-تولد حضرت علی (ع)

    ب-تولد عیسی ترائوره

    ج-روز جهانی مبارزه با مواتٌ مخدر!

    د-روز ملی شدن صنعت نفت

    * اااااممممم، سخته یه کم کمک کنید!

    @ببینید از بین گزینه الف و ج یکی رو انتخاب کنید...

    * میشه بیشتر کمک کنید؟

    @بعله درست گفتید گزینه الف!!!!

    @کامپیوتر جان سئوال بعدی رو بده!

     سئوال بعدی: قبر خواجه حافظ شیرازی در کجای ایران واقع است؟

    الف –شیراز

    ب-گزینه الف درست است

    ج-گزینه الف و ب درست است

    د-هیچکدام!

    * (شرکت کننده با اطمینان):گزینه چهارم!

    @میریم که ببینیم پاسخ درست رو.....خیر گزینه درست گزینه الف بود و شما 30 ثانیه رو از دست دادید!خب 10 ثانیه دیگه فرصت دارید.ادامه میدید یا اینکه 2750 تومان جایزه رو از ما قبول میکنید؟

    * اااامممممم آقای مجری کمک کنید!

    @در این مرحله نمیتونم کمکی کنم....میفروشید یا ادامه میدید؟

    * ادامه میدم

    @بسیارخب چه شماره ای رو انتخاب میکنید؟

    * به خاطر شبکه 3 شماره 5!!!!

    @وشماره 5 و میریم که آخرین انتخاب این شرکت کننده رو ببینیم و بعععله......... بلللللللللللللللللله ..... خانه جایزه!از بین شماره 1 تا 5 یکی رو انتخاب کنید....

    * شماره 2

    @خب من این شماره رو 2000 تومن میخرم!

    * نه نمیفروشم

    @2350 تومن

    * نه.برید بالاتر

    @خب باشه 2400 تومن میخرم و با شماره 4 عوض میکنم!

    * نه مرسی نمیخوام.اصلاًنمیفروشم...

    @بسیارخوب بازش میکنم و................ بععععله تبریک میگم مبارکتون باشه شما برنده کمک هزینه عمل دماغ شدید!امیدوارم دماغ جدیدتون مبارکتون باشه!

     

     



  • کلمات کلیدی : در به دران
  • نویسنده: دربه در

  • نظرات دیگران ( )

  • تبریک (دوشنبه 85/5/30 ساعت 2:28 عصر)

    سلام

    اول از همه پیشاپیش عید بزرگ مسلمین

    مبعث حضرت محمد مصطفی (ص)

    رو به همه دوستان و مسلمانان تبریک و تهنیت عرض می کنم

    باید من رو ببخشید چند وقتیه سرم شلوغه و کمتر تونستم سر بزنم

    جاتون خالی شب جمعه قم و جمکران خیلی دعاتون کردم

    اگه یادتون باشه یکی دو تا مطلب پیش راجع به شونه نوشته بودم باید بگم وقت خوبیه برای سر گذاشتن روی یه شونه و درد و دل کردن

    فقط توی این شبا هر کسی که حتی به اندازه سر سوزنی احساس کرد که کانکتی به وجود اومده حتی چند ثانیه همه رفقا رو از یاد نبره

     



  • کلمات کلیدی : در به دران
  • نویسنده: دربه در

  • نظرات دیگران ( )

  • یاد (سه شنبه 85/5/24 ساعت 5:54 عصر)

    سلام

    یه سلام گرم و صمیمی که با یه عالمه خستگی همراه بود ولی......................

    ولی وقتی میام اینجا همشون از یادم میره

    نمی دونم این دنیای مجازی چیه یا چی داره که بیشتر مردم با ورود به اون از دنیای واقعی دور میشن

    ما یه رفیقی داریم که تمام زحمات ما روی دوش این بنده خداست

    البته ایشون هم خیلی به ما لطف دارن

    شاید بعضی از رفقا الان اسمش رو حدس بزنن

    آره دکتر آینده و مهندس حال و داداش عزیزم محمد و می گم

    درسته بعضی اوقات مثل تام و جری دنبال هم می کنیم و سایه هم رو با تیر می زنیم ولی واقعا من به عنوان

    داداش بزرگ تر قبولش دارم

    می خوام برگردم به حدود 10یا 12 ماه پیش

    اولین روزایی که با مشورت داداش محمدم و البته با کمک و پشتیبانی این رفیق عزیز وارد این یکی دیگر از این دنیای عجیب و غریب رایانه شدم

    محمد خیلی جاها به من کمک کرد و جاهایی که من می خواستم وبم رو تعطیل کنم با من صحبت می کرد و من رو امیدوار می کرد

    همین جا بهترین فرصت برای تشکر از رفیقمه که واقعا ازش ممنونم

    آره روزای تقریبا سختی بود هم سرباز بودم هم درس می خوندم هم یه جورایی کار می کردم تا گوشه از پول تو جیبیم در بیاد

    آره ما هم طعم سختی رو توی بعضی کارا چشیدیم و برای خودمون یه کوله بار کوچیکی از تجربه داریم

    واقعا نمی دونم چه طور گذشت

    چند روز پیش داشتم با محمد صحبت می کردم

    بحثمون  راجع به این دنیای مجازی بود

    آدم توی این دنیا واقعا نه گذر زمان رو متوجه میشه نه خستگی براش معنا داره

    من می خواستم با رفقام خداحافظی کنم اما محمد یادم اورد که چه روزایی رو پشت سر گذاشتم

    بهم یادآوری کرد که چه رفقایی دارم و کجا ایستادم

    حالا فقط یه چیز میگم بهتون سعی کنید هر از چند گاهی بر گردید و پشت سرتون رو نگاه کنید تا ببینید چه کسانی توی موفقیت ها کمکتون کردن و حداقل یه تشکر خشک و خالی ازشون بکنید تا بفهمن که بقیه می بینن که چه کارایی براشون انجام دادن

    بعضی وقتا  دوست دارم برگردم به سالهای ابتدایی تا از استادانم تشکر کنم ولی حیف که نمی شه اما.....

    همین جا به داداش محمدم میگم داداش دمت گرم که خیلی چیزا هم توی کامپیوتر ازت یاد گرفتم هم توی زندگی

    راستی از بابت تاخیر عذرخواهی می کنم چون از شنبه تا دیشب تهران نبودم البته تفریح هم نرفته بودم و دسترسیم به اینترنت خیلی میسر نبود

    یا حق التماس دعا

     



  • کلمات کلیدی : در به دران
  • نویسنده: دربه در

  • نظرات دیگران ( )

  • شونه (دوشنبه 85/5/16 ساعت 5:27 عصر)

    سلام

    اول از همه تبریک بابت ولادت با سعادت حضرت علی (ع)

    از همه دوستان(محمد) و دشمنان (نگین) ممنونم که ما رو از یاد نبردن

    دم شما گرم و به قول خودم در به در همتونم

    قول داده بودم یه مطلب راجع به شونه بنویسم پس:

    چند سال پیش با چند تا از رفقای اون موقع دست به کاری زدیم

    اوایل کمی سخت بود با سختیهاش کنار اومدیم و فشار کار رو تحمل کردیم

    بعد از دو سال با مشکلات جدیدی رو به رو شدیم

    مجبور شدیم کار رو رها کنیم

    توی اون دو سال مخصوصاً اوایل با یه بنده خدایی آشنا شدیم که آدم با کمالاتی بود

    زیاد با هم بحث می کردیم

    تا اینکه یه روز سر بحث به اونجایی رسیدیم که بهترین شونه برای انسانها همون سجده است

    اون روز شاید معنی این حرفش رو نفهمیدم یا بهتر بگم درست متوجه منظورش نشدم اما اواخر دو سال بود که معنی کامل حرفش رو گرفتم

    یکی دو باری هم از این روش استفاده کردم تا....

    چند وقت پیش با یه مشکلی رو به رو شدم که انتظارش رو نداشتم

    چون نمی تونستم به کسی بگمش کم کم داشت اذیتم می کرد

    راههای مختلفی رو برای فراموش کردن و حتی دور شدن ازش پیش گرفتم و توی وبم هم از بروبچ کمک خواستم

    توی همون روزا بود که داشتم کامنت های وبم رو مطالعه می کردم که دیدم یکی از دوستانکه من نمی گم اول اسمش نگینه و دشمن خونی منم هست کامنت قشنگی گذاشته بود اون این که

    بهترین شونه برای انسانها همون مهر و جانمازشونه

    وقتی به این کامنت رسیدم یا حرف اون رفیقی افتادم که دیگه هیچ وقت ندیدمش

    دو باره بهش فکر کردم

    چطور میشه که عرش خدا برای دل یه انسان به پایین ترین نقطه بیایید

    این انسان چیه که همه چیز برش محیاست

    ولی.................................................

     

     



  • کلمات کلیدی : در به دران
  • نویسنده: دربه در

  • نظرات دیگران ( )

  • دست نویس (شنبه 85/5/7 ساعت 2:35 عصر)

    این یکی دو روزه اینترنتم قطع بود ببخشید

    سلام

    اول از همه رفقا ممنون که هنوز از ما سراغی می گیرن

    حتی از دوستانی که منتظر مرگ ما هم هستند

    اما قابل توجه دوستانی که منتظر مرگ ما هستند:

    تا حلوای تک تک شون رو نخورم قسط مرگ ندارم

    خوب یکی از دوستان گفته بود که منتظر یه دست نویسه

    نمی دونم دست نویسای  یه در به در به چه دردی می خوره

    ولی بازم ما دل کسی رو نمی شکنیم و  براش می نویسیم

    از صبح تا حالا چند باری به وبم سر زدم اما مثل اینکه پارسی بلاگ مشکل داشت و باز نمی شد

    بعد از ظهر که کمی استراحت کردم نشستم پای رایانه و گفتم حال و حوای خودم رو کمی تایپ کنم و یه حالی به خودم بدم اونم بشه یه دست نویس

    همین الان دارن اذان میگن منم توی دلم خیلی حرفا دارم که بزنم و خیلی دعا دارم آخه میگن امشب شب آرزوهاست

    اولین دعام فرج امام زمان (عج) که راس همه آرزوهاست

    ببخشید داشتم دعای فرج رو می خوندم

    امروز هر کسی یه کاری می کرد یکی برای کسی که خیلی دوستش داشت کادو می خرید

    یکی دنبال انجام کارای خیر بود و .....

    اما ما خودمون چیکارکردیم

    خودم رو میگم امروز خجالت زدم پیش خدا آخه صبح تا حالا منتظر این لحظه بودم اما حالا می بینم که چیزی توی کولم ندارم هیچ چیزی که به خدا بگم :

    خدا جون من ، یه بنده گنه کار اومدم در خونت اما حتی یه کار خوب هم توی اعمالم نیست که اون رو جلو بندازم

    خیلی افکار از ذهنم میگذره

    ولی اول بریم سراغ دعا:

    اللهم عجل لولیک الفرج ....

    حالا دیگه هر کسی با مرام خودش دعا کنه

    فقط شهدا، جانبازان و مریضایی که الان توی بیمارستان هستن یادتون نره

    برای دوستان هم خیلی دعا کنین

    هر کسی مشکلاتی داره که شاید نتونه به زبون بیاره

    الانم ساعت 9:15 دقیقس ولی هنوز پارسی بلاگ مشکل داره

    خیلی دعاها دارم ، دلم هم کمی گرفته نمی دونم چرا ولی دنبال یه شونه می گردم که سرم رو بزارم روش و کمی گریه کنم

    آخه میگن این گریس که آدما رو سبک میکنه

    خدایا شرمندم

    شرمندم از اینکه بنده خوبی نبودم

    توی کوله بارم چیزی ندارم که بهش بنازم و بیارم در خونت و با اون با افتخار بگم خدایا من اومدم تا یه بنده بشم از همون بنده هایی که انتظار داری

    ولی.........

     

     



  • کلمات کلیدی : در به دران
  • نویسنده: دربه در

  • نظرات دیگران ( )

  • دل (چهارشنبه 85/5/4 ساعت 2:38 عصر)

    سلام

    دلم گرفته

    آخه فردا شب خوباست

    اما من چی دارم که باهاش برم و در خونه خدا رو بزنم



  • کلمات کلیدی : در به دران
  • نویسنده: دربه در

  • نظرات دیگران ( )

  • مرام (سه شنبه 85/5/3 ساعت 3:48 عصر)

    سلام

    یه سلام پر از خستگی از خواب و زندگی

    البته اینا همش برای 10-15 دقیقه پیشه

    الان که کمی سرم خلوت شده و به وبمون سری زدم کمی خستگیم در رفت

    آخه یه مشت رفیق با مرام هنوز دارم که سراغی ازم بگیرن

    دمت همگی گرم من کم و بیش به خمتون سر میزنم

    ولی بازم معذرت

    الانم نمی دونستم یاعت چنده یه سر به سیستم گارانتی زدم دیدم بابا ما کجاییم

    ساعت نزدیک رفتن به کلاسه

    التماس دعا



  • کلمات کلیدی : در به دران
  • نویسنده: دربه در

  • نظرات دیگران ( )

  • <   <<   6   7   8   9   10   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    مبعث
    این روزها
    آغاز راه
    ...
    غریبه - آشنا
    آخر سال
    مُحرم یا مَحرم
    انقلاب درونی
    [عناوین آرشیوشده]
  •   بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 35 بازدید
    دیروز: 29 بازدید
    کل بازدیدها: 197075 بازدید
  •   درباره من
  • رک لینک
    » <"div class="mdiv> marquee> "direction="up "(width="150" height="180" onmouseover="this.stop "(onmouseout="this.start "scrolldelay="1 <"scrollamount="1
    <"div class="kdiv> « : متحرک لوگوی marquee> "direction="up "(width="150" height="180" onmouseover="this.stop "(onmouseout="this. start "scrolldelay="1 <"scrollamount="1