سلام
به امید خدا مثل اینکه داریم از دربه دری در می آییم
به نام آنکه تنها آگاه عالم است.
خدایا!پر از هیچم و هر چه می گردم؛ نمی یابم و هر چه می جویم؛ نمی جویم
هر چه می خوانم؛ نمی فهمم . هر چه می پرسم؛ نمی دانند و....
خدایا!این دنیا برای چیست؟
چه سودی دارد؟
تو که آگاه همه چیز بودی و هستی، خلقت ما برای چه بود؟
اول و آخر دنیا کجاست و برای چیست؟
ای بزرگ عالم ای قادر متعال چرا نباید ببینیمت؟
به استناد چه چیز حرفهایی که می شنویم را باید باور کنیم؟
هر چه می خوانم؛ می اندیشم؛ می جویم دلیلش را نمی یابم.
چرا یکی بعد از ۱۲۰ سال و یکی در شکم مادرش به تو می پیوندد؟
این شهر فرنگ برای چیست؟
چرا یک مادر را داغ فرزند می دهی و فرزندی دیگر را داغ مادر؟
چرا خودت را از ما پنهان می کنی ؟
چرا نباید ببینیمت؟
فلسفه از خاک بر خاک برای چیست؟
از این کار چه هدفی داری؟
حقیقت سیر بودن کودکی و گرسنگی طفلی در کنار خیابان چیست؟
این سوالات را کی پاسخ می گوئی؟
این همه امام و پیغمبر و راوی و ادیان و مذاهب و حکومتهای گوناگون برای چیست؟
نفس تو در ما چه می کند؟
روح را بحر چه در زندان جسم محبوس کرده ای؟
جواب این سوالات را کی و کجا می فهمیم؟
چرا هر چه بیشتر به عظمت و قدرتت؛ کمال و جلال و جبروتت؛
یکتایی و رحمن و رحیم بودنت بیشتر فکر می کنیم از تو دورتر می شویم؟
خدایا!نکند دیر شود؟
صدای ما را بشنو؟
چرا پاسخ نمی گوئی؟
خدایا!قفسی را که برای روح ما درست کرده ای بسیار تنگ و تاریک است.
دیگر تحملم تمام شده؛ می خواهم میله های این زندان را بشکنم.
می خواهم بدانم به کدامین گناه زندانیم کرده ای؟
چرا نمی گوئی؟
چرا هیچ ۲ نفری را یکسان نیافریدی؟
در دل کوه صدایت زدم؛ جز صدای خود که بخشی از عظمت توست چیزی نشنیدم.
در دل کویر صدایت زدم؛ صدای خودم را هم نشنیدم.(هیچ نشنیدم).
در دل جنگل صدایت زدم؛ جز صدای چهچه بلبل نغمه خوانی چیزی نشنیدم.
پس تو کجایی؟؟؟
یا علی
دربه در