محرم
دوباره محرم اومد، ماهی که خیلی از ماها منتظریم تا برای ارباب بی کفن عزاداری کنیم
ولی در کنار این عزاداری خیلی هامون فراموش می کنیم که چه وظیفۀ مهم تری داریم و اصلا بهش توجه نمی کنیم
یکی دوتا متن آماده کرده بودم تا بگذارم اما با شنیدن چند دقیقه سخنرانی و کمی تفکر دلم نیومد تا این متن و ننویسم و به گوش رفقا نرسونم
همیشه اعتقادم بر این بوده که هر آدمی هر از گاهی نیاز داره تا یه تلنگری بخوره
حالا این تلنگر یا از جانب خودشه با کمی فکر به کارای گذشته و یا از جانب دوستان و... است
اصلا شده تا حالا فکر کنیم که پایه و اساس این عزاداری از کجا شروع شده؟
شده یه بار بشینیم و فکر کنیم قیام عاشورا برای چی بوده؟
اصلا امام حسین (ع) برای چی حج رو رها کرد و به صحرای کربلا اومد؟
برای چی قیام کرد؟
و خیلی سوالات دیگه که شاید حتی به زبون آوردنشون خیلی سخت باشه و جراتی بخواد که خیلی از ماها نداریم
نه این که بترسم و به زبون نیارم نه به زبون نیاوردنش از شرمنگی روی ارباب و سالارمِ
می دونم خیلی بدی کردم، کارایی رو که باید انجام می دادم و ندادم، نا فرمانی کردم، هزاران بار توبه کردم ولی....
هنوزم تو رو ارباب خطاب می کنم
هنوزم اون ته ته قلبم یه ذره عشق تو وجود داره
اینم می دونم که لیاقت ندارم پام رو تو مجالس شما بگذارم
بالاخره خودم می دونم چه کارایی کردم
ولی هنوزم شما هوای من رو دارین و بازم به هر نحوی که شده می کشونید سمت خونتون
پس رفقا از امشب که شب اول محرم و یه آغاز دوباره بیاید توی خونه ارباب و یه بار دیگه توبه کنیم
یاد همه رفقا کنیم، مخصوصا اونایی که الان دیگه بین ما نیستن و مخصوصا حسن کوکبیان نظری که دیگه مطمئنم این روزا کنار اربابش نشسته و داره به ما نگاه می کنه
همیشه میگن هیچ وقت برای شروع دیر نیست ولی اگه دیر بجمبیم دیگه هیچ کاری از دستمون ساخته نیست
پس یاحسین