امروز برای بار سوم سلام
نمی دونم چرا همیشه روز آخر و مخصوصا شب آخر خیلی سخته؟
چند دقیقه پیش علی (وفادار) تلفن زده بود، باهاش که صحبت کردم کمی آروم تر شدم
حاجی دهقانم الان رفت بیرون اومده بود خدا حافظی
آخه من فردا بر می گردم تهران و حاجی اینا روز جمعه
امشب منو یاد شب آخر دوران آموزشی میندازه
شب گریه، شب جدایی، شب بی خیالی از تمام دنیا و فقط فکر رفقا بودن
ما هم که باید با این نوت بوک خدا حافظی کنیم
که کم کم باید تحویل صاحبش بدیم
ولی چرا؟؟؟؟
چرا همیشه شب آخر دیر میگذره و سخت؟ چرا؟
یکی به من در به در راهنمایی بده
یا علی