سلام
قبل از هر چیز فرا رسیدن ماه محرم رو به تمامی دوستان تسلیت عرض می کنم والتماس دعای فراون دارم از همه
تو رفته ای و حرم مانده بی پناه عباس
نهان شده ست به ظلمت ، تمام ماه عباس
غریب بود برادر، غریب تر شده است
از آن زمان که نگاهش به راه ... ، آه عباس
همان دمی که تو افشا شدی تنش لرزید
دو چشم ام بنین خیره شد به راه عباس ...
توی این چند وقت که نبودم، شاید کمتر برای نوشتن وقت گذاشتم
برای همینم خودم از نوشته هام زیاد راضی نیستم
اصلا انگاری همه چیز رو از یاد بردم
بدنبال یه متن ، نوشته و حتی جمله بودم تا بتونم خودم و وبلاگ رو برای محرم آماده کنم ولی چیزی به ذهنم نرسید
توی همین حال و هوا بودم که چی بگم و چه کنم که به این متن توی دفترچه یادداشتم رسیدم که خودم خیلی دوستش دارم
بخونید شاید برای شما هم جالب باشه
باز هم ای آسمان دیوانه ام امشب ، نمی دانم چرا ؟
باز هم با خویشتن بیگانه ام امشب ، نمی دانم چرا ؟
آنچنان مستم که راه خانه را گم کره ام
باز هم اندر پی پیمانه ام امشب ، نمی دانم چرا ؟
از همه بیزارم و از خویشتن بیش از همه
مثل گیسو در هوای شانه ام امشب ، نمی دانم چرا ؟
عمری از افسون و افسونگری بگریختم
باز هم افسون هر افسانه ام امشب ، نمی دانم چرا ؟
خانه خالی کرده بودم سال ها از عشق و شور
می برم یاد تو را در خانه ام امشب ، نمی دانم چرا ؟
عشق شیدایی به سرحد جنونم می کشد
باز هم ای آسمان دیوانه ام امشب ، نمی دانم چرا ؟