• وبلاگ : دربدران
  • يادداشت : مدد
  • نظرات : 2 خصوصي ، 9 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    داداش دير اومدي زود مي خواي بري؟! اين حرف اون بود نه من!!

    حالا حالا ها خداي مهربونت مي خواد باهات حال كنه!!‏حرف داري؟

    آي اين حال كردنه حال مي ده!!!! همون التماسه! همون حس نيازه!! ديدي؟؟

    اون ماجرا رو شنيدي؟

    يه روز يكي تو روياش خدا رو مي بينه كه از خدا مي خواد جايگاهش رو نشونش بده!

    خدا رو ساحل دو تا رد پا نشونش مي ده و مي گه: اين رد پاي من و توست وقتي تو مشكلات غرق مي شي! من كنار توام!

    ويه جاي ديگه يك رد پاي ديگه نشونش مي ده و مي گه اينجا وقتيه كه مشكلات تو خيلي زياده.

    اون آدم ناراحت مي شه و مي گه خدايا منو تنها گذاشتي؟

    خدا مي گه: نه. اون رد پاها مال منه و تو در آغوش مني!!!

    نگو نفهميدم چي مي خواستي بگي و اوني كه از خدا مي خواي چي بود!!

    اما بدون خدا هميشه همراهمونه!

    التماس دعا