دمت گرم - دربدران
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   RSS  Atom  خانه |   شناسنامه |   پست الکترونیک |  پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

دربدران

دمت گرم (پنج شنبه 85/9/23 ساعت 11:53 عصر)
خیلی فکر کردم تا چیزی بنویسم که بازی با کلمات نباشه
چیزی بنویسم که حداقل رفقا از خوندنش خسته نشن و حداقل زمانی که با متن من می گذرونن از مشکلات روزمره دور بشن
توی همین افکار بودم و حین سرکشی توی اینترنت که ناخودآگاه حرفهای چاه رو باز کردم
حرفای چاهی که قسمتیش رو برای خودم می دونم و توی شکل گرفتنش دخیل هستم
با شنیدن آهنگ و خوندن خط به خط حرفای دلش قطره های اشکی بود بی اختیار جاری شده بود
رفیقم رو بیشتر از همیشه شناختم کسی که به قول خودش از بیست و چند سال زندگی، بیست سالش رو با هم گذروندیم
یه جورایی باید بگم با هم زندگی کردیم
و الان فقط می تونم بگم
دمت گرم
حق رفاقت رو ادا کردی و خیلی برام مرام گذاشتی
خوب دیگه در به دران و علی در به در هم به اوجش رسیدن و یه جورایی شَرِشون رو از سر رفقا کم کردن ولی یه با معرفت پیدا شد و یه حرکتی انجام داد که حتی به فکر خود من هم نمی رسید
بگذریم
الان توی چاه رفیقم که بخشیش برای خودم هست و از خودم می دونم می خوام یه خاطره یا بهتر بگم سرگذشت در به دران و در به دری و اسمش رو بگم
چیزی که با لحظه لحظش زندگی کردم با رفقاش بیرون رفتم و با حرفاشون تجربه کسب کردم
اوایل آبان سال 84 بود سرباز بودم و بسته به موقعیت هم کامپیوتر دم دستم بود هم رفقای کامپیوتری. توی دفتر ریاست سازمان بودم. هم اپراتور تلفن و هم نیروی کمکی مسئول دفتر.
یه روز پسر رئیس اومد دفتر. اتاق رئیس طبق معمول جلسه بود قبلا هم محمد رو دیده بودم و کمی  باهاش گرم بودم
رفت سر کامپیوتر و صفحه وبلاگش رو باز کرد خیلی برام جالب بود چون سایت نبود ولی فضا، خیلی زیبا طراحی شده بود
کمی با محمد در موردش صحبت کردم و اطلاعات ازش گرفتم، دنبال موقعیت مناسبی بودم تا خودم رو محک بزنم
درست روز تولدم بود که توی بلاگفا مست ولا رو با نام وفاداران ساختم
دو ماهی گذشت و با مشکلاتی رو به رو شدم و از اونجایی که نمی خواستم از این فضا دور بشم وبلاگ وفاداری رو تاسیس کردم اما این اون چیزی نبود که من دنبالش بودم یک ماه روی وفاداری کار کردم و دست آخر اوایل اسفند بود که اسم در به دران به ذهنم رسید دنبالش رو گرفتم و از ابتدای سال 85 دیگه با نام در به دران کار کردم
توی این یک سال همه جور حرفی رو توی در به دران نوشتم
طنز، فکاهی، داستان، حرف دل، تشکر از رفقا و خیلی چیزای دیگه و دست آخر هم توشه این یک سالم شد چند تا رفیق با مرام و یه کوله پر از تجربه. تجربیاتی که خیلی برام مفید بود اما خدا رو شکر که نزدیک ترین رفیقم رو که خیلی بهش اعتماد داشتم شناختم، رفیقی که توی عالم رفاقت طوری من رو زمین زد و شرمنده کرد که اصلا باورم نمی شد
حالا هم ازش دلگیر نیستم (اینم یه تجربه از یکی از همین رفقاست که به خودم اجازه دلگیری از کسی رو ندم) فقط دیگه باهاش کاری ندارم
الان که دارم این حرفا رو می زنم تک تک لحظاتی که با در به دران و رفقام بودم رو به یاد میارم و چیزی ندارم جز اشک
لحظاتی که خیلی برام با ارزش هستن و به هیچ قیمتی از دستشون نمی دم
آهای چاه با مرام رفاقت رو در حقم تموم کردی برای همین هم بعد از بیست سال فقط تو موندی
خیلی از بچه ها هنوز هستن ولی حتی یه تلفن خشک و خالی هم نمی زنن ولی تو چی
همون طوری که گفتی من هم هستم ولی نمی دونم تا کی و چه جوری
یه روزی با این دنیا آشنا شدم و وقتی روابط رو توش دیدم با خودم عهد کردم که به تعداد این بچه ها اضافه کنم
الان هم خوشحالم و اشک شوق می ریزم که تونستم به جمع رفقام بیافزایم
خوب یه روزی اومدم و حالا دیگه باید برم ولی خوشحالم که یکی به اسم نی نی پیدا شده و می خواد راه من رو ادامه بده
عیبی نداره ولی مواظب باش نی نی
مواظب باش چون هر اسمی برای خودش یه معنی و مفهوم داره
این در به دران یا بهتره از الان عادت کنیم و بگیم کودستان دربدرستان کوله بار یک سال رفاقت داره، کاری نکنی که از دل رفقا دور بشی
به قول سهراب که میگه
به سراغ من اگر می آیید     نرم و آهسته بیایید             که مبادا ترک بردارد       شیشه نازک تنهایی من
نمیگم میرم یا اینکه می خوام برم چون این فضا اونقدر برام عزیز و دوست داشتنی هست که نمی تونم و نمی خوام ازش دور بشم
کی می دونه به قول یکی از رفقا نمی تونم از وبلاگ نویسی دست بردارم شایدم یه روزی برگشتم حالا یا با همین نام یا با یک اسم و هویت جدید
رفقا مطمئن باشید همیشه با شما هستم و تک تک شما رو از یاد نمی برم
موفق و پیروز باشید
راستی اگر کسی از رفقا با من کار داشت از این به بعد می تونه با این آدرس با من در تماس باشه
در به در همه رفقا
یا مدبر
                                             

 



  • کلمات کلیدی : در به دران
  • نویسنده: دربه در

  • نظرات دیگران ( )


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    مبعث
    این روزها
    آغاز راه
    ...
    غریبه - آشنا
    آخر سال
    مُحرم یا مَحرم
    انقلاب درونی
    [عناوین آرشیوشده]
  •   بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 43 بازدید
    دیروز: 29 بازدید
    کل بازدیدها: 197083 بازدید
  •   درباره من
  • رک لینک
    » <"div class="mdiv> marquee> "direction="up "(width="150" height="180" onmouseover="this.stop "(onmouseout="this.start "scrolldelay="1 <"scrollamount="1
    <"div class="kdiv> « : متحرک لوگوی marquee> "direction="up "(width="150" height="180" onmouseover="this.stop "(onmouseout="this. start "scrolldelay="1 <"scrollamount="1